تجربه والدگری از زبان یک مادر اجتماع ساز Community Bilder و مربی توسعه ساز

انتشار: خرداد ۱۴۰۲
تجربه والدگری از زبان  مادر اجتماع ساز

شما هم با بچه مرزهای جدیدی رو تجربه کردی؟!

تجربه‌های لب مرزی، تجربه‌هایی هستن که مواجهه با اون‌ها سخت و دشواراست و تأثیرات عمیق و گسترده‌ای بر زندگی فرد می‌ذارد.

تو رویداد آنلاین دیگری از رادیو گهواره با فاطمه حیدری (اجتماع‌ساز Community Builder- و مربی توسعه‌ی فردی و نیز هم‌بنیانگذار بنو کامیونیتی، پلتفرمی برای به اشتراک‌گذاری تجربه با تمرکز روی مسیر شغلی و توسعه‌ی فردی) از تجربه‌های والدگری خود به عنوان یک مادر گپ‌ و گفت کنیم. در این قسمت از رادیو گهواره به مرزهای بوجود آمده بعد از تولد فرزندمان می‌پردازیم. معمولا مادران بعد از گذراندن ماه‌های بارداری و زایمان، مرزهای جدیدی را تجربه می‌کنند که می‌تواند استقلال کاری آنها را تحت الشعاع قرار دهد. مهمان این قسمت خانم فاطمه حیدری یک اجتماع ساز و مربی توسعه فردی است. 

زمان: دو‌شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۸ شب در کانال تلگرام گهواره

 به شنیدن این تجربه دعوت هستید

مادر بودن را در یک جمله بدون سانسور تعریف کنید؟

احمد شاملو می‌گوید: انسان دشواری وظیفه است. می‌توان گفت که مادر بودن هم دشواری وظیفه است. یک جواب مبهم ولی کامل! 

شغل شما به عنوان یک اجتماع ساز و مربی توسعه فردی چه تاثیری در روند مادر بودن شما دارد؟ 

مقصود از اجتماع ساز بیشتر در فضای کاری و بیزینسی به این معناست که به مشتری احساس تعلق خاطر بدهیم. تنها وظیفه ما فروش محصول و یا دادن خدمات نیست ما به مشتری کمک می‌کنیم تا نسبت به برندی که داریم وفادار باشد و خودش را عضوی از آن بداند حتی اگر خریدی هم انجام ندهد. بیشتر تمرکز ما روی ایجاد این احساس تعلق داشتن و عضوی از این خانواده بودن است. حالا اینکه این موضوع چه تاثیری روی مدل مادر بودن من با این شغل گذاشته است، باید گفت در حقیقت نمی‌توان آن را در یک قالب مشخص تعریف کرد. زیرا مادر بودن برای من مانند یک سفر بوده است. بطوریکه خود من هم در کنار این مادر بودن رشد کردم.  \

تاثیر اجتماع ساز بودن روی مدل مادری من به یک مرز تبدیل شد، که این می‌تواند یک معیار و شاقل برای مادر به اندازه کافی خوب بودن، باشد و آن هم این است که ورای اینکه من به عنوان مادر چه چیزهایی می‌خواهم به فرزند خود یاد بدهم، این است که او را در معرض چه تجربه‌هایی قرار دهم، برای من بسیار عمیق‌تر و جدی‌تر بود. 

چگونه است که شما فکر می‌کنید در معرض تجربه قرار دادن فرزند برتر از یاد دادن چیزی به او است؟ 

مفهومی که بسیار زیاد در توسعه‌های فردی روی آن تاکید داشتیم و جزو اصلی صحبت‌های ما در بین جوانان 20 تا 30 سال بود، کانسپتی به نام تجربه‌های لب مرزی است. این تجربیات به گونه‌ای هستند که شما با گذراندن آنها به یک آدم دیگر تبدیل می‌شوید. خود مادر شدن و تصمیم برای والد شدن خود یک تجربه لب مرزی است. مهاجرت هم یکی دیگر از این تجربه‌های لب مرزی است که من با وجود یک بچه 3،4 ساله آن را تجربه کردم که بار آن را سنگین‌تر و استراتژیک‌تر می‌کرد. 

پس از بچه‌دار شدن، تمام تصمیمات والد به حضور بچه وصل می‌شود. کار و زندگی آدم با وجود بچه یک معنا و مسیر دیگری پیدا می‌کند. یکی از دلایل مهاجرت ما در معرض تجربه‌های مختلف قرار گرفتن بود که متاسفانه بسیاری از آنها را در کشور خودمان نمی‌توانیم داشته باشیم. کار کردن، زندگی کردن، جا افتادن در فرهنگ جدید و جا افتادن بچه در یک محیط جدید با یک زبان جدید، از سختی‌ها و چالش‌هایی بود که ما با آن روبه‌رو شدیم، اما از آنجایی که ما به عنوان والد بسیاری از موارد را در کشور خودمون نتوانسته بودیم تجربه کنیم، بسیار مشتاق بودیم تا فرزندمان بتواند آنها را تجربه کند. 

زمانی که فرزندمان جا افتاد، بسیار سوپرایز شدیم که چه مقدار محیط تاثیرگذار بود حتی در فرآیند یادگیری. بنابراین با هر طرز فکری که داشتیم می‌توان گفت که محیط خیلی زیاد تاثیرگذار است. محیط آموزشی و آکادمی که، در کشوری که مهاجرت کرده بودیم وجود داشت این تجربه را در اختیار فرزند من قرار می‌داد تا کنار کودکان دیگر از کشورهای مختلف آموزش ببیند و این برقراری ارتباط با آدم‌ها با فرهنگ‌های مختلف و از کشورهای متفاوت چقدر می‌تواند موثر باشد. این موضوع بسیار در نوع نگاه فرزند من و سوال‌هایی که می‌پرسید و کنجکاوی‌هایش تاثیرگذار بود به گونه‌ای که الان که در ایران زندگی می‌کنیم، تاثیرش را روی هم کلاسی‌ها و دوستانش و نوع برخوردش می‌بینیم. 

زمانی که به ایران برگشتید، آیا فرزندتان شوک فرهنگی را تجربه کرده است؟ 

طبیعتا برای من و همسرم که سال‌های بیشتری ز عمر خودمان را در ایرانی سپری کرده بودیم، شوک فرهنگی وجود نداشت، اما برای پسرم این شوک فرهنگی وجود داشت. برگشت ما به ایران با ماجرای کووید-19 همزمان شد که بیشتر زمان را در قرنطینه و با ارتباطات بسیار کم می‌گذراندیم. یادگیری زبان فارسی برای پسرم به یک چالش خیلی بزرگ تبدیل شده بود و این موضوع به یک مسئله بسیار جدی در ماه‌های اول تبدیل شده بود. با وجود اینکه این مسئله خیلی سخت بود، اما خود آن یک چالش و تجربه‌ بسیار خاص بود که در آن هم پسرم بسیار رشد کرد. 

تصمیم به بچه‌دار شدن برای شما یک تصمیم خواسته بود یا ناخواسته؟ 

یک تصمیم خواسته بود. 

با نگاه به گذشته و تمام سختی‌ها، اگر به عقب برگردید باز هم بچه‌دار می‌شوید یا خیر؟

اگر بخواهم صادقانه جواب بدهم، جواب من منفی است. منتها این جواب منفی دلایل خودش را دارد.  

من باوجود اینکه از ابتدا با بچه‌دار شدن مخالف بودم، اما در یک زمان به جایی رسیدم که شدیدا میل به مادر شدن را در خودم احساس کردم و دوست داشتم که آن را تجربه کنم. این خواستن من با یک خودخواهی همراه است و این جواب منفی من به این خودخواهی مربوط می‌شود. بخاطر اینکه من خواستم که این کودک به دنیا بیاید و این بچه شاید اگر انتخابی داشت، هرگز به دنیا آمدن را انتخاب نمی‌کرد. علاوه بر آن والد بودن مسئولیت بسیار سنگینی است. به همین دلیل من از یک سال قبل از بچه‌دار شدن هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ روانی روی خودم وقت گذاشتم. و این مادر شدن یکی از تجربه‌های لب مرزی بود که من داشتم. 

در حقیقت این موضوع دو پهلو است. زمانی که به اوقات خوش آن فکر می‌کنم هنوز هم اگر به عقب بازگردم بچه‌دار می‌شوم اما زمانی که به مسئولیت سنگین آن فکر می‌کنم، جوابم منفی است. 

بزرگترین نگرانی که برای آینده فرزند خود دارید چیست؟ 

واقعیت است که من بیشتر از اینکه نگران آینده پسرم باشم، نگران آینده خودم هستم. من باتوجه به شغلی که دارم، همیشه در حال برنامه ریزی برای آینده هستم، اما تجربه دنیای بعد از کووید یک تغییر و تحول در من ایجاد کرد که خیلی باور به آینده دور ندارم. بنابراین در چالش مادری، امروز برای من مهم است که پسرم چه چیزی را تجربه می‌کند. این موضوع می‌تواند تا حدودی گارانتی کند تا پسرم در آینده هم حال خوبی داشته باشد. در نهایت برای داشتن لحظه‌های خوب تلاش می‌کنیم. 

با مادر شدن لحظاتی بود که نتوانستید کار کنید، هیچوقت احساس کردید که دیگر نتوانید کار کنید؟ و احساس ناکافی بودن را تجربه کنید؟ 

کارآفرینی در واقع بسیار متفاوت است با زندگی کارمندی و شانسی که من داشتم این بود که من خیلی درگیر ماجراهای کارمندی مانند مرخصی گرفتن نبودم. این چالش زمانی که من خارج از کشور بودم جدی‌تر شد. این حس ناکافی بودن را همه مادرها چه کم چه زیاد تجربه می‌کنند، زیرا مادر شدن مسئله کار کردن را تغییر می‌دهد.  

چگونه از این حس ناکافی بودن رها شدید؟ 

در واقع شبکه حمایتی که چه کسانی تشکیل می‌دهند، چقدر بالغ‌اند و شما از قبل چقدر آنها را آماده کرده‌اید، بسیار مهم است. پدر مادرهای ما خیلی وقت‌ها با کمک‌هایشان نتیجه عکس و بازدارنده‌ای برای ما به همراه دارند. بنابراین آماده کردن آنها و شبکه حمایتی که شرایط پدر و مادر را درک کند، خیلی اهمیت دارد. این موضوع هم مانند یک سفر بود، در حقیقت پدر و مادرهای ما هم در کنار ما رشد کردند، اما خب سخت هم بود. 

برای رها شدن از این حس ناکافی بودن، همسرم نقش بسیار مهم و پررنگی داشت و بسیار کمک کرد. بنابراین داشتن یک پارتنر همراه و باری کننده بسیار مهم است. 

اگر خانم و آقایی تصمیم به بچه‌دار شدن کنند، جمله‌ای دارید که به آنها بگویید؟ 

در قالب یک توصیه باید گفت: 

نگاه ما به منزل مادر شدن و پدر شدن بسیار مهم است. 

شناخت از خود و همسرتان و آمادگیتان برای بچه‌دار شدن بسیار مهم است. 

محیط هم بسیار تاثیرگذار است. 

آمدن پسرم در زندگی من با وجود تمام سختی‌ها و مسئولیت‌هایی که داشت، باعث شد من را به یک من جدید تبدیل کند، که این من جدید درست است که با من قبلی در رابطه است، اما ققنوسی از درونش زاده شده است که با من در صلح است. و من این من جدید را بسیار ستایش می‌کنم.